سرهنگ اکبر امینی با اعلام این خبر افزود: با مراجعه یکی از شهروندان همدانی وارائه شکوائیه مبنی بر تهدید به انتشار تصاویر خصوصی وی، کار کارشناسان پلیس فتادر این زمینه آغاز شد.
رئیس پلیس فتا همدان بیان داشت: در بررسی صورت گرفته مشخص شد، هم دانشگاهی شاکی با دسترسی به تصاویر شخصی شاکی در یکی از شبکههای اجتماعی، در محیط دانشگاه اقدام به تهدید وی کرده است.
این مقام انتظامی افزود: تیم عملیاتی پلیس فتا با اخذ دستور از مقام قضایی وطی یک اقدام ضربتی وغافلگیرانه موفق به دستگیری فردی با هویت معلوم شدند.
سرهنگ امینی تصریح کرد: در بررسی فنی صورت گرفته تصاویر شاکی در تلفن همراه متهم کشف شد.
رئیس پلیس فتا همدان در ادامه اظهار داشت: متهم در بازجویی فنی صورت گرفته به بزه ارتکابی اقرار و در نهایت با تعیین قرار مناسب روانه زندان شد.
سرهنگ امینی در پایان از شهروندان خواست تا ضمن حساسیت بیشتر در خصوص استفاده ازشبکههای اجتماعی، از به اشتراک گذاری تصویر خصوصی وخانوادگی جداً خودداری کنند.
باشگاه خبرنگاران
منبع : ahleiran.ir
علی اصغر شیرمحمدی امروز در زنجان اظهار داشت: ساعت دو بامداد امروز بر اثر برخورد یک دستگاه پژو پارس با گارد ریل در اتوبان زنجان- قزوین حادثه ای تلخ و ناگواری رخ داد.
وی با اشاره به اینکه دستگاه پژو پارس سه سرنشین داشت، گفت: در این تصادف تلخ یک نوزاد پسر یک ماهه جان خود را از دست داده است.
رئیس پلیس راه فرماندهی انتظامی استان زنجان علت این حادثه را خستگی و خواب راننده خودرو اعلام کرد و یادآور شد: در این حادثه بر اثر سرعت برخورد خودرو با گاردریل این نوزاد به بیرون پرتاب شده و پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد.
وی ادامه داد: به دلیل استفاده پدر و مادر این نوزاد از کمربند ایمنی جراحت سطحی به آنها وارد شده است.
شیرمحمدی در ادامه به رانندگان توصیه کرد: در زمان رانندگی در شب استراحت کافی داشته و از رانندگی هنگام خواب آلودگی پرهیز کنند، تصریح کرد: علت بیشتر تصادفات شب خواب آلودگی رانندگان اعلام میشود.
وی در پایان با اشاره به اینکه رانندگان قبل از سفر از سالم بودن وسیله نقلیه خود مطمئن شوند، گفت: رانندگان در هر زمانی بین خطوط حرکت کرده و از سبقت غیرمجاز و تغییر مسیر ناگهانی و حرکتهای مارپیچ بپرهیزند.
فارس
منبع : ahleiran.ir
اعتماد بیجا و یک لحظه غفلت همه دلیلی بود که باعث شد جنایت هولناک تجریش رقم بخورد. زن جوان وقتی در خانه را به روی دوست خانوادگیشان باز کرد و او را به داخل خانه دعوت کرد، هرگز تصور نمیکرد همین اشتباهش، سه جنایت را رقم بزند.
ظهر دوشنبه 20بهمن ماه امسال، ماموران آتشنشانی پایتخت در جریان حریق و انفجار ساختمانی در خیابان گلابدره قرار گرفته و راهی آنجا شدند.
انفجار باعث تخریب 2 واحد طبقه اول ساختمان شده و به دنبال آن آتشسوزی بهوجود آمده بود.
در حالی که آتشنشانان سرگرم خاموش کردن شعلههای آتش بودند در تحقیق از همسایهها مشخص شد که هنگام وقوع حادثه، زن جوانی به نام مینا به همراه فرزندش علیرضا و مادر شوهرش حلیمه در 2 واحد مسکونی تخریب شده حضور داشتهاند.
آنها از مدتها قبل در این دو واحد مسکونی که روبهروی هم قرار داشتند زندگی میکردند و پس از حادثه هیچکس از سرنوشت آنها اطلاعی نداشت.
با اطفای حریق،وقتی آتشنشانان وارد دو واحد آپارتمان شدند با جسد دو زن و یک کودک روبهرو شدند.اما این پایان ماجرا نبود چرا که با بررسی اجساد مشخص شد آنها بر اثر انفجار و آتشسوزی جانشان را از دست ندادهاند بلکه به قتل رسیدهاند.
در چنین شرایطی ماجرای جنایت به حسینپور، بازپرس دادسرای امور جنایی گزارش شد و وی برای رازگشایی این جنایت خود را به محل حادثه رساند.
تحقیقات برای روشن شدن ماجرا آغاز شد تا اینکه کارآگاهان درجریان رسیدگی به پرونده متوجه مرد جوانی شدند که خودش را از نزدیکان خانواده مقتولان معرفی میکرد و وارد محل حادثه شده بود.
این مرد به طرز مرموزی تلاش میکرد صحنه جنایت را برهم بزند و مأموران را گمراه کند و همین رفتار او بود که باعث شد بازپرس جنایی به وی مظنون شده و حکم جلب وی را صادر کرد.
به این ترتیب، تنها مظنون پرونده به بازداشتگاه پلیس آگاهی منتقل شد. وی در جریان بازجوییها لب به اعتراف گشود و گفت که روز حادثه برای دیدن یکی از دوستان قدیمیام به خانهاش رفتم اما او نبود و همسرش تا رسیدن شوهرش، مرا به داخل خانه دعوت کرد.
وقتی در خانه تنها بودیم، فکر سرقت به ذهنم رسید اما همسر دوستم متوجه ماجرا شد و به همین خاطر شروع به سر و صدا کرد و میخواست مرا از خانه بیرون کند. من هم از ترس اینکه همسایهها متوجه شوند، مجبور شدم او را به قتل برسانم.
پس از قتل این زن میخواستم از خانهشان خارج شوم که مادرشوهرش که در واحد روبهرویی زندگی میکرد مرا دید. او مرا میشناخت و دعوتم کرد تا زمان رسیدن پسرش در خانهشان بمانم.
به این ترتیب وارد خانهشان شدم اما لحظاتی بعد رفتارم باعث مشکوک شدن این زن شد. او خواست سری به عروسش بزند اما میدانستم با دیدن جسد او متوجه میشود که قتل،کار من بوده است.
برای همین مجبور شدم او را هم به قتل برسانم. همان هنگام بود که پسربچه دوستم از مدرسه به خانه برگشت و برای اینکه لو نروم، وی را نیز با ضربات چاقو به قتل رساندم.
سپس برای اینکه آثار جرم را از بین ببرم شلنگ گاز خانه را بریدم تا خانه منفجر شود. بعد از این کار از آنجا فرار کردم و چند دقیقه بعد بود که خانه منفجر شد.
پس از این ماجرا لباسهایم را عوض کردم و دوباره به محل حادثه برگشتم و میخواستم بدانم چه اتفاقی افتاده است و خودم را از نزدیکان صاحبخانه معرفی کردم و وارد خانه شدم.
میخواستم اگر آثاری از من باقی مانده از بین ببرم اما بازپرس جنایی به من مشکوک شد و دستور داد که بازداشت شوم. تحقیقات تکمیلی درباره این پرونده همچنان ادامه دارد.
همشهری
منبع : ahleiran.ir
اعتماد بیجا و یک لحظه غفلت همه دلیلی بود که باعث شد جنایت هولناک تجریش رقم بخورد. زن جوان وقتی در خانه را به روی دوست خانوادگیشان باز کرد و او را به داخل خانه دعوت کرد، هرگز تصور نمیکرد همین اشتباهش، سه جنایت را رقم بزند.
ظهر دوشنبه 20بهمن ماه امسال، ماموران آتشنشانی پایتخت در جریان حریق و انفجار ساختمانی در خیابان گلابدره قرار گرفته و راهی آنجا شدند.
انفجار باعث تخریب 2 واحد طبقه اول ساختمان شده و به دنبال آن آتشسوزی بهوجود آمده بود.
در حالی که آتشنشانان سرگرم خاموش کردن شعلههای آتش بودند در تحقیق از همسایهها مشخص شد که هنگام وقوع حادثه، زن جوانی به نام مینا به همراه فرزندش علیرضا و مادر شوهرش حلیمه در 2 واحد مسکونی تخریب شده حضور داشتهاند.
آنها از مدتها قبل در این دو واحد مسکونی که روبهروی هم قرار داشتند زندگی میکردند و پس از حادثه هیچکس از سرنوشت آنها اطلاعی نداشت.
با اطفای حریق،وقتی آتشنشانان وارد دو واحد آپارتمان شدند با جسد دو زن و یک کودک روبهرو شدند.اما این پایان ماجرا نبود چرا که با بررسی اجساد مشخص شد آنها بر اثر انفجار و آتشسوزی جانشان را از دست ندادهاند بلکه به قتل رسیدهاند.
در چنین شرایطی ماجرای جنایت به حسینپور، بازپرس دادسرای امور جنایی گزارش شد و وی برای رازگشایی این جنایت خود را به محل حادثه رساند.
تحقیقات برای روشن شدن ماجرا آغاز شد تا اینکه کارآگاهان درجریان رسیدگی به پرونده متوجه مرد جوانی شدند که خودش را از نزدیکان خانواده مقتولان معرفی میکرد و وارد محل حادثه شده بود.
این مرد به طرز مرموزی تلاش میکرد صحنه جنایت را برهم بزند و مأموران را گمراه کند و همین رفتار او بود که باعث شد بازپرس جنایی به وی مظنون شده و حکم جلب وی را صادر کرد.
به این ترتیب، تنها مظنون پرونده به بازداشتگاه پلیس آگاهی منتقل شد. وی در جریان بازجوییها لب به اعتراف گشود و گفت که روز حادثه برای دیدن یکی از دوستان قدیمیام به خانهاش رفتم اما او نبود و همسرش تا رسیدن شوهرش، مرا به داخل خانه دعوت کرد.
وقتی در خانه تنها بودیم، فکر سرقت به ذهنم رسید اما همسر دوستم متوجه ماجرا شد و به همین خاطر شروع به سر و صدا کرد و میخواست مرا از خانه بیرون کند. من هم از ترس اینکه همسایهها متوجه شوند، مجبور شدم او را به قتل برسانم.
پس از قتل این زن میخواستم از خانهشان خارج شوم که مادرشوهرش که در واحد روبهرویی زندگی میکرد مرا دید. او مرا میشناخت و دعوتم کرد تا زمان رسیدن پسرش در خانهشان بمانم.
به این ترتیب وارد خانهشان شدم اما لحظاتی بعد رفتارم باعث مشکوک شدن این زن شد. او خواست سری به عروسش بزند اما میدانستم با دیدن جسد او متوجه میشود که قتل،کار من بوده است.
برای همین مجبور شدم او را هم به قتل برسانم. همان هنگام بود که پسربچه دوستم از مدرسه به خانه برگشت و برای اینکه لو نروم، وی را نیز با ضربات چاقو به قتل رساندم.
سپس برای اینکه آثار جرم را از بین ببرم شلنگ گاز خانه را بریدم تا خانه منفجر شود. بعد از این کار از آنجا فرار کردم و چند دقیقه بعد بود که خانه منفجر شد.
پس از این ماجرا لباسهایم را عوض کردم و دوباره به محل حادثه برگشتم و میخواستم بدانم چه اتفاقی افتاده است و خودم را از نزدیکان صاحبخانه معرفی کردم و وارد خانه شدم.
میخواستم اگر آثاری از من باقی مانده از بین ببرم اما بازپرس جنایی به من مشکوک شد و دستور داد که بازداشت شوم. تحقیقات تکمیلی درباره این پرونده همچنان ادامه دارد.
همشهری
منبع : ahleiran.ir
مردی به نام حمید یکسال قبل به ماموران پلیس تهران خبر داد جسد جوانی به نام مراد در باغی پیدا شده است. این مرد به پلیس گفت وقتی به باغ رفته جسد را در حالی که حلقآویز شده بود پیدا کرده و خبر ندارد چه اتفاقی برای متوفی افتاده است.
حمید مدعی شد چون قصد داشته به مراد کمک کند، طناب را باز کرده و جسد را پایین آورده. او به ماموران گفت: «من فکر کردم این جوان تازه خودش را حلقآویز کرده است، او را پایین آوردم، بلکه بتوانم کمکش کنم اما متوجه شدم مرده و بدنش کاملا سرد شده است.»
بازپرس جنایی بعد از بررسیهای اولیه دستور انتقال جسد به پزشکیقانونی را صادر کرد. تحقیقات بعدی نشان داد حمید با خاله مقتول رابطه مخفیانه داشته و آنها از مدتها قبل همدیگر را میشناختند، همچنین معلوم شد حمید قبل از اینکه ماموران را خبر کند، به یکی از دوستانش تلفن زده و گفته جسد خواهرزاده گلناز را پیدا کرده است.
این موضوع باعث شد خانواده مراد با ادعای قتل شکایتی را به دادسرا ارایه دهند. پدر و مادر مراد در این شکایت گفتند: «ما با حمید نه مشکلی داشتیم و نه حتی او را میشناختیم. وقتی خواهرم گفت جسد مراد پیدا شده است، در جریان ماجرا قرار گرفتیم و بعد هم متوجه شدیم گلناز و حمید با هم رابطه دارند.
از آنجایی که ما اطلاعی از رابطه گلناز و حمید نداشتیم و حمید هم ابتدا موضوع را به دوستش اطلاع داده است و سپس ماموران را باخبر کرده، فکر میکنیم او فرزندمان را به قتل رسانده چراکه مراد هیچ مشکلی نداشت و دلیلی هم برای اینکه خودش را بکشد وجود نداشت.
ما رابطه بسیار خوبی با هم داشتیم پسر ما نه با کسی درگیری داشت و نه اینکه دچار بیماری بود بنابراین او به دست حمید یا شخصی که این مرد وی را میشناسد به قتل رسیده است.»حمید وقتی در جریان قرار گرفت که خانواده مراد او را بهدستداشتن در جنایت متهم کردهاند، متواری شد و ماموران برای بهدستآوردن ردپایی از او گلناز را مورد بازجویی قرار دادند.
این زن ادعاهایی را مطرح کرد که ظن بازپرس را در مورد خودکشی بیشتر کرد. این زن گفت: «من و حمید با هم رابطه داشتیم و کسی هم از این موضوع خبر نداشت. فقط مراد میدانست من و حمید همدیگر را دوست داریم. حمید در باغ نگهبان بود و مراد که دچار حالت روحی خاصی شده بود، خیلی به آنجا رفتوآمد میکرد اما من فکر نمیکردم این رفتوآمدها برای خودکشی باشد.»
گلناز گفت: «مراد مدتی قبل عاشق دختری به نام مهری شد. او را خیلی دوست داشت و آنقدر این دختر برایش مهم شده بود که فکر میکرد خوشبختی را فقط با او به دست میآورد. مهری خواستگارهای زیادی داشت، اما او هم به مراد دل بسته بود. وقتی رابطه ایندو علنی شد، مراد تصمیم گرفت با مهری ازدواج کند. به همین دلیل به خواستگاری رفت، اما پدر مهری سنگی بزرگ جلو پای مراد انداخت و گفت برای اینکه با دخترم ازدواج کنی، باید هشتمیلیونتومان به من پول بدهی.
این مبلغ برای مراد خیلی زیاد بود. نتوانست این پول را فراهم کند و خانواده مهری او را به عقد مردی درآوردند که مبلغ درخواستی را داده بود. به همین دلیل مراد خیلی ناراحت بود و فکر میکنم چون نتوانست با مهری ازدواج کند، به زندگیاش پایان داد. مراد با حمید مشکل و درگیری نداشت.»
گلناز در حالی این ادعا را مطرح کرد که خانواده مراد مدعی بودند اگر حمید نمیخواست فرزندشان را بکشد با توجه به اینکه میدانست او به دلیل شکست عشقی ناراحت است، وی را به باغ راه نمیداد. با توجه به این شکایت و پیدانشدن متهم فراری، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
قضات شعبه٧٤ پرونده را مورد بررسی قرار دادند. در ابتدای جلسه نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر و خواستار رسیدگی به این پرونده براساس دلایل موجود در پرونده شد سپس وکیل اولیایدم شکایت خود را مطرح کرد و گفت موکلانش مدعی هستند متهم بعد از کشاندن فرزندشان به باغ او را به قتل رسانده و اگر اینطور نبود، دلیلی هم برای فرار او وجود نداشت.
از آنجایی که متهم فراری بود، وکیل تسخیری او در جایگاه حاضر شد. او گفت: فقط به دلیل فرار موکلم نمیتوان گفت او قاتل است و شاید به خاطر ترس از بازداشت متواری شده است ضمن اینکه به گفته خاله مراد این جوان در وضعیت روحی خوبی نبود و بهخاطر شکست عشقی بهشدت غمگین بود.
مدرکی که نشانی از ارتکاب جرم توسط موکلم داشته باشد، وجود ندارد و من خواستار تبرئه او هستم.»قضات بعد از پایان جلسه دادگاه وارد شور شدند تا با توجه به مدارک موجود نتیجه بگیرند آیا مراد به قتل رسیده یا خودکشی کرده است.
شرق
منبع : ahleiran.ir